فهرست مطالب

Researcher Bulletin of Medical Sciences - Volume:12 Issue: 3, 2007

Researcher Bulletin of Medical Sciences
Volume:12 Issue: 3, 2007

  • 106 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/05/16
  • تعداد عناوین: 12
|
  • حمیده مروج فرشی، گیتا مشکوه رضوی، فریبا قلم کارپور، محمد شهیدی دادرس، زهره تهرانچی نیا، فریدون نوحی صفحه 153
    سابقه و هدف
    هر چند مطالعات متعددی در زمینه ارتباط بین آلوپسی آندروژنیک و بیماری کرونر قلب انجام گرفته است، ولی نتایج آن ها با هم هم خوانی نداشته است. علت این تناقضات، استفاده از تعریف های مختلف بیماری عروق کرونر بوده است. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط طاسی مردانه با بیماری کرونر قلبی و گروه شاهد آن ها در بیمارستان قلب شهید رجایی در سال 85-1384 بود.
    مواد و روش ها
    این تحقیق با طراحی مورد- شاهدی با مطالعه روی 200 نفر از بیماران مردی که از نظر آنژیوگرافی عروق کرونر قلب مثبت بودند (یعنی 50% انسداد در حداقل یکی از شریان های بزرگ اپیکاردیال داشتند) به عنوان گروه مورد و 200 نفر دیگر که از نظر آنژیوگرافی عروق کرونر قلب منفی بودند (یعنی انسداد در تمام شرائین کرونر آن ها کمتر از 50% بود) به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده بودند، انجام گرفت. هر دو گروه مشابه هم انتخاب و تحت بررسی از نظر ریزش موی مردانه و طرح آن قرار گرفتند و با آماره کای دو مورد قضاوت آماری قرار گرفته و Odds Ratio آن ها محاسبه گردید.
    یافته ها
    تعداد 400 نفر مرد که از گروه های مورد و شاهد با هم مشابه بودند در نظر گرفته شدند. 137 نفر (%68.5) از گروه مورد و 88 نفر (44%) از گروه شاهد مبتلا به آلوپسی آندروژنیک بودند (P<0.000). مبتلایان به بیماری عروق کرونری قلب 2.8 برابر بیش تر از گروه شاهد در مواجهه با آلوپسی آندروژنیک بودند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که خطر درگیری عروق کرونر در مردان دارای آلوپسی آندروژنیک نوع ورتکس درجه III یا بالاتر نسبت به افراد بدون آلوپسی آندروژنیک، بیش تر می باشد.
    کلیدواژگان: آلوپسی آندروژنیک، آنژیوگرافی کرونر، بیماری عروق کرونر قلبی (CAD)
  • نسرین خاطری، زهرا صباغیان، محبوبه عارفی، اذن الله آذرگشب، امیر ایزدی صفحه 161
    سابقه و هدف
    به منظور فهم فرآیند توانمندسازی و بالا بردن ظرفیت سازمان جهت ایجاد جو تواناسازی مطالعه مولفه های توانمندسازی از دیدگاه مدیران و کارکنان ضروری است. از طرفی دیدگاه ها و پنداشت های مدیران در اتخاذ تصمیمات و اداره پرسنل و سازمان بسیار تعیین کننده است. همچنین دیدگاه های کارکنان در مورد اقدامات توانمندسازی برای آن ها در همکاری، مشارکت و رضایت شغلی آن ها تاثیرگذار است. این تحقیق به منظور بررسی دیدگاه مدیران و کارکنان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نسبت به میزان برخورداری کارکنان از مولفه های توانمندسازی در سال 85-1384 به عمل آمده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش توصیفی پیمایشی برروی 377 نفر از مدیران و کارکنان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشکده های تابعه آن که دارای وضعیت استخدامی رسمی یا پیمانی بودند صورت گرفت (92 مدیر و 285 کارمند) از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی استفاده شد و به نسبت مساوی از دانشکده ها و واحدهای تابعه نمونه ها انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه که دارای 35 سوال بسته پاسخ به علاوه خصوصیات دموگرافیک می باشد.
    یافته ها
    از دیدگاه مدیران (P<0.0019) و کارکنان (P<0.0001) میزان برخورداری کارکنان دانشگاه از مولفه های توانمندسازی به میزان قابل قبول نبود و دیدگاه مدیران با دیدگاه کارکنان نیز نسبت به این مقوله متفاوت بود (P<0.001). بین دیدگاه های زنان با مردان تفاوت معنی داری وجود داشت (P<0.001) و بین سن مدیران و کارکنان با دیدگاه آنان همبستگی معنی داری مشاهده شد (P<0.023). اما بین سابقه خدمت افراد با دیدگاه آنان به لحاظ آماری همبستگی معنی داری مشاهده نشد و در نهایت بین دیدگاه های مدیران و کارکنان با درجات تحصیلی مختلف تفاوت معنی داری مشاهده شد (P<0.0001) و بین دیدگاه های مدیران و کارکنان با رشته های تحصیلی متفاوت نیز تفاوت آماری معنی داری مشاهده شد (P<0.001).
    نتیجه گیری
    میزان برخورداری کارکنان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از مولفه های توانمندسازی از دیدگاه مدیران و کارکنان در سطح قابل قبول نمی باشد. پیشنهاد می گردد مدیران دانشگاه به توانمندی های کارکنان جهت سپردن مسوولیت به آن ها بیش تر توجه نمایند و با برنامه ریزی های خود جهت ایجاد جوتوان افزا، سعی وافر به عمل آورند تا این میزان را به سطح قابل قبول برسانند.
    کلیدواژگان: مولفه های توانمندسازی، دیدگاه، مدیران، کارکنان
  • حسین حسنیان مقدم، عبدالکریم پژومند صفحه 169
    سابقه و هدف
    در ایران، مرکزی که اطلاعات مسمومین سراسر کشور را جمع آوری نماید وجود ندارد. سرویس مسمومین بیمارستان لقمان تهران تنها مرکز دانشگاهی تهران بزرگ با قدمتی بیش از شصت و پنج سال به پذیرش بیماران مسموم پرداخته و اکثر بیماران مسموم تهران به آن ارجاع داده می شوند. هدف این مطالعه نشان دادن اپیدمیولوژی مسمومیت ها در این مرکز به عنوان الگوی تهران بزرگ در سال 1384 است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به شکل مقطعی بر روی کلیه بیماران بستری نوجوان و بالغ بالای 12 سال در مجموعه مسمومین لقمان در سال 1384 انجام شد. متغیرهای تحقیق شامل نوع مسمومیت (بر اساس ICD10)، انگیزه، سن، فصل، سابقه اقدام مشابه، سابقه بیماری روانی، سابقه اعتیاد و پیش آگهی بودند.
    یافته ها
    از مجموع 28002 بیمار مراجعه کننده به اورژانس مسمومین بیمارستان لقمان با مسمومیت حاد از اول فروردین 84 تا 29 اسفند همان سال، 12169 نفر (%43.45) در مجموعه مسمومین بستری گردیدند. مسمومیت های عمدی بیشترین علت بستری بیماران (%83.6) و مسمومیت های اتفاقی که در راس آن ها سوء مصرف مواد قرار داشت، علت بعدی بود (%16.4). مسمومیت با داروها شایع ترین علت مراجعه بیماران بود که در این میان دسته (%21.6) T42 و (%15.4) T43 شامل داروهای ضد افسردگی و بنزودیازپین ها و داروهای ضد تشنج در راس قرار داشتند. مخدرها و شبه مخدرها (%11.8) T40 در رده سوم قرار داشتند. از نظر جنسی و فصل مسمومیت تفاوت عمده ای مشاهده نگردید. مرگ در 304 نفر از مراجعین بیمار (%1.08) اتفاق افتاد که شایع ترین علت آن مسمومیت با مواد مخدر (%33.22) و سپس مسمومیت با آفت کش ها (%12.17) در راس آن فسفید آلومینیوم بود. الکل های سمی (در راس آن ها متانول) و نیز داروهای سایکوتروپ (عمدتا ضدافسردگی های سه حلقه ای) هر کدام علت فوت در %8.55 موارد بودند. %45.4 فوت شدگان سنی کمتر از 40 سال داشته و %73.35 مرد بودند.
    نتیجه گیری
    علی رغم آن که ایران از بسیاری کشورهای غربی خودکشی کمتری دارد ولی روند خود مسموم سازی در جامعه رشد بسیار زیادتری از رشد جمعیت داشته و مسمومیت ناشی از سوء مصرف مواد الگوی جنسی مسمومین را دچار تغییر کرده است. به نظر می رسد اقدامات کشوری برای کنترل سوء مصرف مواد و آموزش مهارت های زندگی ناکافی بوده و مداخلات فوری برای حمایت بیماران و گروه های پرخطر لازم باشد. هم چنین آمار موجود نشان می دهد که با توجه به بررسی و مقایسه های انجام شده، احتمالا این بیمارستان شلوغ ترین مرکز مسمومین در دنیا می باشد.
    کلیدواژگان: مسمومیت، اپیدمیولوژی، تهران، خودکشی، سوء مصرف مواد
  • نورالسادات کریمان، فاطمه زارعی طزرجانی، حمید فرازمجاب، حمید علوی مجد، محبوبه احمدی، لطیف گچ کار صفحه 177
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع و اهمیت دیسمنوره در زنان و دختران و اثرات آن بر کیفیت زندگی اجتماعی و فردی آنان، اقبال عمومی جهت استفاده از درمان های تکمیلی، جایگزین و گیاهی و محدود و جدید بودن درمان های موضعی، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مناستیل بر شدت دیسمنوره اولیه دانشجویان ساکن خوابگاه دانشگاه های شهر ساوه در سال 1384 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش کارآزمایی بالینی و دو سوکور بر روی 72 دختر مبتلا به دیسمنوره اولیه در محدوده سنی 18 تا 26 سال و مجرد دارای شرایط لازم جهت ورود به مطالعه انجام گرفت. ابتدا فرم شماره 1 در طی یک سیکل قاعدگی توسط این افراد تکمیل شد که علاوه بر پاسخ به سوالات دموگرافیک و ورزش و عوامل استرس زا و استفاده از مسکن، شدت درد خود را در اولین سیکل قاعدگی بر روی نمودار سنجش درد علامت زدند، سپس افرادی که درد خفیف داشتند (درجه 0 تا 3) از مطالعه حذف و بقیه در دو گروه متوسط (درجه 4 تا 7) و شدید (درجه 8 تا 10) قرار گرفتند. با در نظر گرفتن میزان شدت درد قاعدگی، افراد به طور تصادفی بر اساس لیست اسامی، در دو گروه دارو و دارونما قرار گرفتند. گروه دارو، یک ویال لوسیون موضعی مناستیل و گروه دارونما یک ویال مشابه ویال مناستیل دریافت نمودند تا در دو روز اول قاعدگی روزانه حداکثر سه دوز به مدت دو سیکل قاعدگی استفاده نمایند. سپس اطلاعات افراد در این دو سیکل در پرسشنامه شماره 2 تکمیل گردید و در صورت نیاز به مسکن، نوع و تعداد مسکن مصرف شده نیز ثبت شد. شدت درد قاعدگی و علایم همراه و تغییر وضعیت دیسمنوره و علایم همراه در داخل گروه ها با آماره Freedman و در بین گروه ها با آماره Mann-Whitney مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    در ارزیابی نمونه های مورد مطالعه از نظر سن، قد، وزن، وضعیت نظم قاعدگی، سطح تحصیلات و اشتغال پدر و مادر، رشته های تحصیلی و ورزش، اختلاف آماری معنی دار بین دو گروه مشاهده نشد. اگر چه شدت درد و علایم همراه قاعدگی با مصرف دارو در هر دو گروه کاهش یافت، اختلاف تغییرات شدت درد و علایم بین دو گروه به لحاظ آماری معنار دار بود (P<0.0001). مصرف مسکن و میزان خونریزی قاعدگی نیز بعد از درمان کاهش یافت و عوارض جانبی جدی نیز با مصرف مناستیل مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    مصرف مناستیل سبب کاهش دیسمنوره اولیه می شود. بررسی تاثیر بلند مدت مناستیل به مدت 6 ماه توصیه می شود.
    کلیدواژگان: دیسمنوره اولیه، مناستیل، خونریزی قاعدگی، شدت درد
  • احمد اسماعیل زاده، مسعود کیمیاگر، یدالله محرابی، لیلا آزادبخت صفحه 185
    سابقه و هدف
    هر چند که الگوهای غذایی به علت مرتبط بودن با بیماری ها در سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده اند، اما اطلاعات ما در زمینه این که آیا اثرات الگوهای غذایی بر روی خطر بیماری های مزمن از طریق ایجاد تغییرات در سطوح پلاسمایی بیومارکرها صورت می گیرد یا نه محدود است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوهای غذایی غالب با بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 486 زن 60-40 ساله از معلمان تهرانی با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای و به صورت تصادفی انتخاب شدند. دریافت های غذایی افراد با استفاده از یک پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک برای یک سال ارزیابی گردید. وزن و قد طبق دستورالعمل های استاندارد اندازه گیری و نمایه توده بدنی (BMI) محاسبه شد. نمونه خون سیاهرگی پس از 14-12 ساعت ناشتا بودن، جهت اندازه گیری سطح بیومارکرهای التهابی جمع آوری گردید. جهت شناسایی الگوهای غذایی غالب از روش تحلیل عاملی استفاده شد.
    یافته ها
    پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده در رگرسیون خطی چندگانه، الگوی غذایی سالم (غنی از مواردی چون میوه ها، سبزی ها، گوجه فرنگی، طیور و ماکیان) ارتباط معکوسی با سطح پلاسمایی E-selectin، (b=-0.09، P<0.01) CRP، (b=-0.07، P<0.05) و (b=-0.08، P<0.01) داشت. این ارتباط ها، پس از کنترل اثر BMI و دور کمر در مورد (b=-0.05، P<0.05) CRP و (b=-0.04، P<0.05) sVCAM-1 هنوز معنی دار بودند. برعکس، الگوی غذایی غربی (شامل مصرف بالای غلات تصفیه شده، گوشت قرمز و کره و گوشت فرآوری و...) ارتباط مثبتی با سطح پلاسمایی (b=0.05، P<0.05) sICAM-1، (b=0.09، P<0.01) IL-6، (b=0.11، P<0.05) SAA، (b=0.08، P<0.01) و (b=0.10، P<0.01) sVCAM-1 داشت. البته پس از کنترل اثر BMI و دور کمر این ارتباط ها فقط در مورد (b=0.06، P<0.05) SAA و (b=0.07، P<0.01) IL-6 معنی دار بودند. پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده (شامل نمایه BMI و دور کمر)، الگوی غذایی سنتی (شامل مصرف زیاد غلات تصفیه شده، سیب زمینی، چای و غلات کامل) ارتباط مثبت و معنی داری با سطح پلاسمایی (b=0.04، P<0.05) IL-6 داشت.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه که حاکی از ارتباط معنی دار بین الگوهای غذایی غالب و شاخص های التهابی است، تاییدی است بر این فرضیه که تاثیر الگوهای غذایی بر روی بیماری های مزمن از طریق تاثیر آن ها بر روی بیومارکرهای التهابی میانجیگری می شود.
    کلیدواژگان: الگوهای غذایی، التهاب، عملکرد اندوتلیال، تحلیل عاملی، زنان، بیماری های قلبی عروقی
  • مجید شهرتی، سیدمسعود داوودی، حمیدرضا سعیدی فر، سعید کشاورز، محمد مهدی نقی زاده جهرمی صفحه 203
    سابقه و هدف
    خارش مقاوم به درمان، به عنوان یکی از عوارض شایع پوستی در جانبازان شیمیایی مواجهه یافته با گاز خردل، از اصلی ترین شکایات این بیماران به شمار می رود که موجب صدمات روحی روانی فراوانی برای آن ها می شود. هدف از مطالعه ما بررسی مقایسه ای اثر درمانی داکسپین و هیدروکسی زین در درمان این بیماران می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بر روی 50 نفر مصدوم شیمیایی با گاز خردل که از خارش مزمن رنج می بردند در پلی کلینیک تخصصی جانبازان شیمیایی در دانشگاه علوم پزشکی بقیه اله (عج) در مدت چهار هفته صورت گرفت. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که گروه اول (متوسط سن بیماران 42.3±5.4 سال) 10 میلی گرم داکسپین و گروه دوم (متوسط سن بیماران 41.1±6.2 سال) 25 میلی گرم هیدروکسی زین به صورت روزانه دریافت کردند. شدت خارش بیماران بر اساس پرسشنامه استاندارد و بررسی VAS تعیین گردید.
    یافته ها
    نمره متوسط خارش در گروه دریافت کننده هیدروکسی زین قبل و پس از مصرف دارو به ترتیب 34.6±3.4 و 25.9±3.1 ارزیابی شد (P<0.001) و در گروه داکسپین به ترتیب 33.8±4.4 و 24.5±4.1 تعیین شد (P<0.001). روند بهبود خارش در دو دارو مشابه بود (P=0.245). در خصوص عوارض جانبی داروها، 18 نفر از بیماران گروه هیدروکسی زین و 11 نفر از بیماران گروه گیرنده داکسپین از عارضه خواب آلودگی شکایت داشتند (P=0.035).
    نتیجه گیری
    هر دو دارو به میزان قابل توجهی در کاهش خارش موثر بوده اند، هر چند با توجه به عوارض جانبی کمتر، داکسپین داروی مناسب تری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: گاز خردل، هیدروکسی زین، داکسپین، خارش
  • سعید اشراقی، افروزه نجم الهدی، فاطمه حاجی قاسمی صفحه 211
    سابقه و هدف
    اکتینومایست گروهی از باکتری های گرم مثبت رشته ای شکل هستند که به لحاظ پاره ای از شباهت های ظاهری به قارچ ها، سالیان متمادی در قلمرو اوکاریوت ها مورد بررسی و مطالعه قرار می گرفتند. این باکتری ها در زمینه علوم پزشکی و بیوتکنولوژی اهمیت زیادی دارند، چنان که بعضی از جنس های آن قادرند بیماری های عفونی حاد و مزمنی در انسان و حیوانات ایجاد نمایند. به علاوه بعضی از انواع (استرپتومایست) توانایی تولید آنتی بیوتیک های مختلف را دارند که نوع و میزان آن در بین گونه ها بسیار متفاوت است.
    مواد و روش ها
    پنجاه نمونه خاک از مناطق مختلف کشور جمع آوری و با استفاده از روش رقت پلیت 140 کلنی خالص با ویژگی های استرپتومایسز به دست آمد. 88 سوش از بین آن ها انتخاب و به روش کروماتوگرافی لایه نازک (TLC)، محتوای دیواره سلولی آن ها دقیقا شناسایی گردید. ابتدا اسیدهای آمینه دیواره سلولی باکتری ها هیدرولیز و توسط اتر دوپترول شستشو تا چربی ها در فاز اتری کاملا حل و جدا شوند. از عصاره های صاف شده با استفاده از لوله های مویین لکه هایی با فواصل 2 سانتی متر از هم بر روی صفحات 20×20 سانتی متری کروماتوگرافی گذاشته شد. در ابتدا و انتهای صفحه کروماتوگرافی دو لکه استاندارد قرار گرفت. در نهایت هر صفحه دارای 8 نمونه و دو لکه استاندارد گردید.
    یافته ها
    پس از ظاهر شدن لکه ها، ایزومرهای دی آمینوپایمیلیک اسید (DAP) به رنگ سبز زیتونی متمایل به زرد با Rƒ های متغیر و سایر اسیدهای آمینه به رنگ ارغوانی نمایان گردید که از طریق مقایسه با استاندارد مورد تفسیر قرار گرفتند. به علت حضور ایزومر چپ گرد دی آمینوپایمیلیک اسید در صفحات، مشخص شد که 97% نمونه های مورد آزمایش استرپتومایسز بودند.
    نتیجه گیری
    کموتاکسونومی روشی مناسب برای شناسایی گونه های استرپتومایسز می باشد.
    کلیدواژگان: استرپتومایسز، کموتاکسونومی، کروماتوگرافی لایه نازک، دی آمینوپایمیلیک اسید
  • فریبا رشیدی قادر، فریدون مجتهدزاده صفحه 221
    سابقه و هدف
    نظر به شیوع نارسایی قلبی و کاردیومیوپاتی دیلاتیو در کودکان و تحقیقات نادر در مورد تاثیر کارودیلول بر فونکسیون سیستولیک قلبی در کودکان و نیز گزارشات متفاوت از عوارض مصرف آن و به منظور تعیین تاثیر کاردیلول بر شاخص های فونکسیون سیستولیک قلبی کودکان این تحقیق روی مراجعین بیمارستان بوعلی سینا در سال 1384 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق با طراحی کارآزمایی بالینی ازنوع دوسوکور روی تعداد 30 کودک مبتلا به نارسایی قلبی یا کاردیومیوپاتی انجام گرفت. بیماران پس از مشابه سازی از نظر سن، وزن و نوع بیماری به طور تصادفی به گروه های مورد و شاهد تقسیم شدند. در گروه مورد رژیم سه دارویی دیگوکسین، فوروزماید، کاپتوپریل به همراه کارودیلول و در گروه شاهد همان سه دارو به همراه دارونما داده شد. تاثیر داروها بر تغییرات شاخص های اکوکاردیوگرافیک فونکسیون سیستولیک شامل LVEDV (LV End Diastolic Volume)، LVESV (LV End Systolic Volume)، LVEF (Left Ventricular Ejection Fraction) و EPSS (E Point Septal Separation)، قبل و بعد از 6 ماه با آمار t-test و Mann-Whitney مورد قضاوت آماری قرار گرفت و نیز میزان هر یک از شاخص ها در پیگیری 6 ماهه گزارش گردید.
    یافته ها
    تعداد 14 بیمار گروه شاهد و 16 بیمار گروه کارودیلول مشابه بودند. تغییرات درصد شاخص شامل افزایش LVEF در گروه شاهد برابر 1.21±1.63 و در گروه مورد 2.69±1.92 بود (P<0.04). کاهش در شاخص EPSS در گروه شاهد معادل 1.45±1.20 و در گروه مورد (P<0.01) 2.89±1.54 و افزایش در شاخص LVESV در گروه شاهد 0.24±0.60 و در گروه مورد (P<0.02) 1.03±1.05. در شاخص LVEDV تغییر معنی داری ایجاد نشد. در هیچ یک از بیماران گروه های مورد و شاهد عوارض دارویی به وجود نیامد.
    نتیجه گیری
    کارودیلول یک داروی موثر و کم عارضه در کودکان مبتلا به نارسایی قلبی و کاردیومیوپاتی می باشد.
    کلیدواژگان: کاردیومیوپاتی، نارسایی قلبی، بتابلوکرها، کارودیلول
  • فائزه احمدی، فریناز راشدمرندی، هوشنگ ساغری، حمید امامی خو صفحه 229
    سابقه و هدف
    آنتی بیوتیک ها نقش مهمی را در درمان آکنه ایفا می کنند و پزشکان بر اساس تشخیص خود از میزان اثر بخشی و صرفه اقتصادی و اثرات جانبی و گاهی اوقات دارویی، بهترین آنتی بیوتیک را برای درمان انتخاب می کنند. اما مقاومت میکروبی در سال های اخیر مشکلاتی را در مسیر درمان آکنه در پی داشته است. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت آنتی بیوگرام پروپیونی باکتریوم آکنه (P.acnes) در بیماران مبتلا به آکنه ولگاریس انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این طرح با استفاده از روش E-Test Antibiogram الگوی مقاومت دارویی پروپیونی باکتریوم آکنه به آنتی بیوتیک های رایج در درمان آکنه در ایران مشخص گردید. پس از نمونه برداری و کشت و خالص سازی پروپیونی باکتریوم آکنه به کمک روش کمی E-Test عدد MIC برای هشت مورد از آنتی بیوتیک های رایج در درمان آکنه برای هر بیمار به دست آمد.
    یافته ها
    در 86 بیماری که مورد نمونه برداری قرار گرفتند، %25.6 مذکر و %74.4 مونث بودند و میانگین سنی آنها 22.8 سال بود. در نتایج حاصله 13% سویه های پروپیونی باکتریوم آکنه به اریترومایسین، %10.7 به کلیندامایسین و %7.1 به کوتریموکسازول مقاوم بودند. هیچ مورد مقاومتی نسبت به سایر آنتی بیوتیک های مورد آزمایش شامل تتراسایکلین، داکسی سایکلین، ماینوسایکلین، آمپی سیلین و سفالکسین مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    به طور کلی مقاومت تک دارویی در %8.1 موارد و مقاومت چند دارویی در %10.5 سویه ها دیده شد. اما این میزان مقاومت نسبت به میزان مقاومت های ذکر شده در کتب مرجع بیماری های پوست و برخی مقالات چاپ شده در نشریات معتبر بسیار پایین تر است. آنالیز نتایج طرح بیش تر نشانگر این مهم است که عدم مصرف صحیح و مشکلات موجود در فرهنگ مصرف آنتی بیوتیک ها عامل مهمی در موارد شکست درمانی آکنه در ایران است.
    کلیدواژگان: آکنه ولگاریس، پروپیونی باکتریوم آکنه، درمان آنتی بیوتیکی، مقاومت دارویی، آزمون حساسیت میکروبی
  • حمید سوری، کامبیز عباچی زاده صفحه 235
    سابقه و هدف
    آسیب های غیرعمدی از عوامل مهم ناتوانی و مرگ و میر در کودکان که تاکنون ارتباط آن با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه بررسی رابطه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و وقوع آسیب های غیرعمدی در کودکان می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 3375 کودک 6 تا 10 ساله به طور تصادفی از بین مدارس ابتدایی شهر اهواز انتخاب شدند. کیفیت زندگی توسط پرسش نامه های TNO AZI child quality of life سنجیده شد. کیفت زندگی، توسط 56 جزء که متعلق به 7 زمینه (domain) اصلی بودند، تعیین شد. پرسش از والدین در مورد وقوع، علت و توصیف مختصر از آسیب در دوازده ماه قبل از زمان انجام جمع آوری اطلاعات به عمل آمد. برای تحلیل رابطه کیفیت زندگی با آسیب های غیرعمدی از رگرسیون لجستیک استفاده شد.
    یافته ها
    میزان پاسخگویی 89% بود. میزان بروز آسیب های غیرعمدی در برابر %6.3 بود. سیر افزایش برای آسیب های غیرعمدی با کاهش سطح کیفیت زندگی دیده شد (P<0.001). میزان بروز آسیب ها برای گروه با کیفیت زندگی بسیار کم، کم، متوسط، بالا و بسیار بالا بترتیب برابر 5.0، 6.3، 7.9، 8.3 و 3.7 درصد بود. نسبت شانس تعدیل شده جهت وقوع آسیب ها در گروه با کیفیت زندگی بسیار پایین (OR=2.3)، پایین (OR=2.1)، متوسط (OR=1.7) نسبت به گروه مرجع (با کیفیت زندگی بسیار بالا) به طور معنی داری بالاتر بود. میانه کیفیت زندگی (P<0.001) و تمامی زمینه های آن (P<0.017)، به جز زمینه مربوط به انجام مستقل کارها، در گروه آسیب دیده در مقایسه با گروه بدون آسیب کمتر بود.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه رابطه معنی دار بین کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و وقوع آسیب های غیرعمدی دیده شد. ضمنا این تحقیق ایده استفاده از کیفیت زندگی به عنوان یک پیشگویی کننده را گسترش می دهد.
    کلیدواژگان: آسیب غیرعمدی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، کودک، پیشگیری، کنترل
  • محمد مهدی سلطان دلال، مهناز طارمی، شبنم مدرسی، کورش ذوالفقاریان، ساناز معزاردلان، محمدرضا زالی صفحه 245
    سابقه و هدف
    بیماری های منتقله از غذا، یکی از مشکلات اصلی بهداشتی و اقتصادی در بین کشورهای صنعتی و غیرصنعتی با شیوع رو به افزایش می باشد. همچنین افزودن آنتی بیوتیک به رژیم غذایی حیوانات اهلی باعث ایجاد مقاومت دارویی در این باکتری شده که می توانند از طریق مواد غذایی به انسان منتقل شوند. در این میان مصرف مواد غذایی گوشتی آلوده به سالمونلا به عنوان اصلی ترین منبع بیماری های منتقله از غذا می باشد. این مطالعه توصیفی به منظور تعیین سروتیپ های سالمونلا در گوشت های قرمز و سفید خریداری شده به صورت بسته بندی و غیربسته بندی از مناطق مختلف تهران و ارزیابی میزان مقاومت آنتی بیوتیکی سویه های جداشده، در سال 1383 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    نمونه برداری به طور تصادفی از 10 واحد عرضه کننده گوشت به صورت بسته بندی و 17 واحد عرضه کننده به صورت غیربسته بندی انجام گرفت. از 133 نمونه گوشت تهیه شده، 67 نمونه مرغ و 66 نمونه گوشت قرمز بود. نمونه ها به مقدار 25 گرم وزن و در داخل 225 ml محیط غنی کننده BPW قرار داده شده و پس از هموژنیزه شدن توسط Stomacher در دمای 37 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت گرمادهی شند. سپس 0.1ml از محلول در داخل RV10ml ریخته و در دمای 42 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت قرار گرفت. در مرحله بعد یک لوپ از این محیط بر روی HE کشت داده شد. این محیط نیز در دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت قرار گرفت تا پرگنه های سالمونلا بر روی محیط کشت رشد کنند. جهت تعیین حساسیت، دیسک دیفیوژن طبق روش استاندارد انجام گردید.
    یافته ها
    از مجموع 67 نمونه مرغ مورد آزمایش، 32 مورد (%47.8) و از 66 مورد گوشت قرمز، 19 مورد (%28.8) آلوده به سالمونلا بودند. سروتیپ غالب در نمونه های گوشت و مرغ (%54.9) S.thompson بود. همچنین نتایج بررسی مقاومت آنتی بیوتیکی سویه ها نشان داد که %90.6 از نمونه های جداشده از مرغ در مقایسه با %36.8 از نمونه های جداشده از گوشت نسبت به نالیدیکسیک اسید مقاوم بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به مقاومت آنتی بیوتیکی برخی از سویه های جداشده در نمونه های مورد آزمایش، کنترل مواد غذایی از نظر انتقال سویه های پاتوژن به انسان دقت بسیار زیادی را می طلبد.
    کلیدواژگان: سالمونلا، گوشت، مرغ، سروتایپینگ، مقاومت دارویی
  • فرهاد ملک زاد، محمد رحمتی رودسری، الله یار طاهری صفحه 253
    سابقه و هدف
    پیشرفت های ادامه دار در مراقبت های پزشکی و تغذیه طول عمر بشر را افزایش داده است و جمعیت سالمندان را در کل جهان بیش تر کرده است. علی رغم افزایش جمعیت های مسن در خانه سالمندان ایران، تعداد کمی مطالعه درماتولوژیک در مورد آن ها وجود دارد و شیوع بیماری های پوستی در این گروه نامشخص است. لذا این تحقیق به منظور تعیین فراوانی بیماری های پوستی و عوامل مرتبط با آن انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این تحقیق یک مطالعه توصیفی با طراحی مقطعی بود. 2500 سالمند ساکن در مراکز نگهداری سالمندان، 456 نفر به صورت تصادفی انتخاب شده و توسط متخصصین پوست معاینه شدند. فراوانی انواع بیماری های پوستی و عوامل مرتبط با آن ها توسط معاینه و در صورت لزوم بررسی آزمایشگاهی بررسی شدند و شیوع بیماری های پوستی در نمونه ها تعیین و میزان واقعی در جامعه برآورد شده و نقش عوامل مرتبط با بروز آن، مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    از میان 2500 سالمند، تعداد 456 نفر بررسی شدند. تعداد 267 نفر (%58.6) از حداقل یک بیماری پوستی رنج می بردند. شایع ترین بیماری پوستی یافت شده خشکی پوست بوده و در مرتبه بعدی سبوروئیک کراتوز دست و صورت و زخم بستر قرار داشتند. دو سالمند (%0.4) مبتلا به بازال سل کارسینوما بودند و یک بیمار (%0.2) مبتلا به سارکوم کاپوزی در اندام تحتانی بودند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که بیماری های پوستی از مشکلات مطرح در گروه سالمندان بوده و خشکی پوست، شایع ترین بیماری پوستی ساکنین آسایشگاه ها در این گروه می باشد که نیازمند توجه بیش تر مسوولین آسایشگاه جهت برآورده کردن نیازهای درماتولوژیک آن ها می باشد.
    کلیدواژگان: آسایشگاه سالمندان، بیماری پوستی، شیوع
|
  • Moravvej Farshchi H., Meshkat Razavi G., Ghalamkarpour F., Shahidi Dadras M., Tehranchi Nia Z., Nouhi F Page 153
    Background
    Several stydies have indicated that compared to the men without baldness, bald ones have higher risk for development of coronary artery diseases (CAD), and androgen alopecia (AGA) is some how related to CAD. However, none of the previous reports has considered the coronary angiography as the gold standard for diagnosis of CAD. This study was performed to evaluate the validity of such conclusions from the dermatological and cardiological point of view.
    Materials And Methods
    This Case-Control study was carried out on 400 men, who underwent angiography procedures for diagnosis of CAD. Sampled subjects were matched through their gender and age. Case group consisted of 200 male subjects who had positive results in their angiography and another 200 male subjects whom were found to have no pathological finding through their angiography were considered as control group. Subjects in both group were matched together as well as they were blindly assessed for scaling their baldness and in following, their data were analyzed by Chi-square test and their Odds ratio was calculated, as well.
    Results
    Androgenetic alopecia was found in 137 (68.5 %) of patients in case group, whereas only 88 (44%) patients in control group had AGA. There was a statistically significant correlation between male’s AGA and CAD (P=0.001). (95% CI: 1.8-4.2). Furthermore, patients with CAD were 2.8 times more than subjects in control group at risk of development of AGA.
    Conclusion
    According to our findings, it seems that patients who have stage III of Vertex type of AGA (or above), have greater risk for developing CAD than patinets without AGA.
  • Khateri N., Sabbaghiyan Z., Arefi M., Azarghashb E., Izadi A Page 161
    Background
    To understand the empowerment process and to raise the organization capacity to make the empowerment atmosphere and to study the empowerment components, consequently, the managers and employees views in these fields are of considearable necessity. The visions and assumptions of managers are too determinant to make decisions and manage personnel and organization. Also, employees’ visions are effective in their empowerment acts in cooperation, participation and their job satisfaction. This study is performed to investigte the visions of managers and employees of Shaheed Beheshti Medical University, in the rate of the employees possessing of the components of the empowerment between the years 1384 and 1385.
    Materials And Methods
    This study was carried out by a descriptive-survey method on 377 managers and employees of Shaheed Beheshti Medical University and its affiliated colleges, whom were in formal employment or contract situation (192 managers and 285 employees). Random sample method was used and was chosen equal numbers of samples related collages and units. Data compilation method consisted of a questionnaire including 35 close-ended-questions and demographic characteristics.
    Results
    From the managers (P<0.0019) and employees (P<0.0001) point of view, the rate of the employees possession of the empowerments was not acceptable and managers’ views differed from those of employees in this category (P<0.0001). There was a significant difference between women and men visions (P<0.001) and also a significant correlation between the age of managers and employees (P<0.023). Although there was no significant statistical correlation between the background of managers and employees, the difference between the vision of managers and employees of different educational grades was significant (P<0.0001) as well as their difference between view points of managers and employees with different academic field of study (P<0.001).
    Conclusion
    The rate of possession of the empowerments amongst managers and employees of Shaheed Beheshti University, was not in an appropriate level. It suggests that the managers of university pay more attention to the employees’ potentials for deputing responsibilities to them and attempt many to make an empowerment atmosphere with their schematization to achieve the appropriate level.
  • Hassanian Moghaddam H., Pajoumand A Page 169
    Background
    There is no specific center for poison control and surveillance in our country to gather information and analyze data. The Loghman Hospital is the only tertiary teaching hospital for poisoned patient in Tehran with more than 65 years of experience which serves from the resident population of capital city, so that most poisoned patients refer to this center. The aim of this study was to investigate the epidemiological feature of hospital-referred poisonings in Loghman hospital as a representative of capital city according to International Classification of Disease (ICD10).
    Materials And Methods
    All adults and adolescents more than 12 years old admitted to the Emergency toxicology clinic of the Loghman hospital, from 21 March 2005 to 20 March 2006, were included in this study. We analyzed the clinical charts for etiological and demographical characteristics of the acutely poisoned patients whom were hospitalized. Variables including group of poisons, age, sex, history of mental illness and addiction, history of drug self poisoning and prognosis, were compiled and analyzed.
    Results
    Among 28,002 patients admitted to the Emergency toxicology clinic, there was 12,167(43.45%) poisoned cases (5,578 females and 6,545 males and 51 unknown). Intentional poisoning was more common (83.6%) than accidental exposures (16.4%) including drug abuses. Pharmaceutical drugs, especially antidepressants and sedative hypnotics were the major causes of intoxication which codified as T42 (21.6%) and T43 (15.4%), respectively, followed by T40 (11.8%) that mainly consisted of the opiates. The overall number of poisoned patients whom were hospitalized was a bit higher in spring and summer (51.5%). Three hundred and four patients were died due to acute poisoning or its complications. The majority of them was due to narcotics’ overdosage (33.22%), followed by pesticides (12.17%) (mostly aluminum phosphide), psychotropic drugs (8.55%) and alcohols (8.55%) (mostly methanol). Most of the deceased patients were male (73.35%) and 45.4% were below 40 years old.
    Conclusion
    Although our rate of suicide is lower than western countries, the trend of deliberate self poisoning is more than population growth rate and because of substance abuse, the sex distribution of poisoning has been dramatically changed. It seems that national policy for controlling substance abuse is not efficient enough and needs urgent intervention, especially for high risk groups. To our knowledge, it seems that this unique center is the busiest clinical toxicology Department of the world.
  • Kariman N., Zaree F., Mojab Fh, Alavi Majd H., Ahmadi M., Gachkar L Page 177
    Background
    Considering the prevalence of dysmenorrhea and its importance for women as well as social qualities and public tendency toward alternative complementary and herbal drugs, this study was carried out to determine the effect of Menastil on primary dysmenorrhea on students residing in Dormitories’ universities of Saveh 2005.
    Materials And Methods
    This placebo-controlled double-blind clinical trial was performed on 72 single students between 18 and 26 years old with primary dysmenorrhea. Data were collected through a questionnaire which included demographic factors, exercise, stress factors, use of medicines, and the McGill pain ruler for determining of pain severity. Subjects were classified into two groups of moderate (4≤ Score ≤7) and sever (8≤ Score ≤10), base on their pain severity. Subjects with scores of less than 4 were excluded from this study. All Subjects randomly allocated into two groups (1) the experimental group who received the vials of Menastil and (2) the placebo group. Two drops of Menastil (calendula+mint) was used topically during the menstruation in the form of an abdominal massage for two months. The placebo group received the same mode of treatment with the vials contained baby oil and mint. The menstrual cramp levels were assessed, using a visual analogue scale (McGill Ruler) and severity of dysmenorrhea was measured by a verbal multidimensional scoring system. Data were analyzed applying Freedman and Mann-Whitney statistical tests.
    Results
    Demographic characteristics (age, height, weight & menstrual status) were similar between two groups. The score of dysmenorrhaea reduced in both groups. The results showed that compared to placebo, Menastil decreased more the severity of dysmenorrhea so that the difference between two groups was significant (P<0.0001). Also, the consumption of pain relief agents and the amount of menstrual bleeding decreased by Menastil therapy. Moreover, there was no side effect with this mode ot treatment.
    Conclusion
    The consumption of menastil decreases primary dysmenorrhea. The investigation of effects of long term consumption of menastil (6 months) is recommended.
  • Shohrati M., Davoodi Sm, Saeedfar Hr, Keshavarz S., Naghizadeh Mm Page 185
    Background
    Chronic pruritus is one of the major complaints in chemically-injured patients. It may cause many psychological problems and consequently, decrease the patient’s quality of life. The aim of this study is to compare the safety and efficacy of Doxepin and Hydroxyzine in treatment of chronic pruritus due to Sulfur Mustard.
    Materials And Methods
    This randomized, double-blind clinical trial was carried out in Baqiyatallah hospital on 50 chemically-injured patients for a period of 4 weeks. Patients randomly divided into 2 groups, first group (mean age of 42.3±5.4 years old) received Doxepin capsules (10 mg/day) and the second group (mean age of 41.1±6.2 years old) received Hydroxyzine capsules (25 mg/day). Pruritus score was measured by a standard questionnaire and Visual Analogue Scale (VAS).
    Results
    the mean before and after-treatment puritus scores of Hydroxyzine, were 34.6±3.4 and 25.9±3.1, respectively (P<0.001) and those of Doxepin were 33.8±4.4 and 24.5±4.1, respectively (P<0.001). Both drugs decreased pruritus, similarly (P = 0.245). 18 patients in the hydroxyzine-received group and 11 patients in the Doxepin-received group were complaining from sedation as a side-effect (P=0.035).
    Conclusion
    Both drugs are of significant effectiveness in decreasing pruritus. However, considering its fewer side effects, Doxepin seems to be more useful in these conditions
  • Page 211
    Background
    The Actinomycetes are gram-positive organisms that tend to grow slowly as branching filaments. They were thought to be related to both bacteria and fungi, but in recent years it has been undoubtedly shown that they are prokaryotic organisms. Actinomycetes have proved to be causal agents of many human and animal infections. They also play as an important rule in producing new antibiotic agents.
    Materials And Methods
    Fifty soil samples collected from different regions of the country were analyzed to determine the presence and types of antibiotic-producing Streptomycetes using dilution plating method. Starch casein agar and glucose yeast extract agar were used as the culture media. 88 selected organisms from 140 isolates were subjected to chemotaxonomy determination. The isomeric form of diaminopimelic acid (DAP) was determined by thin-layer chromatography (TLC) of hydrolyzed whole-organism preparations. A sample of the hydrolysated extract was applied as a 2cm band from the base of the TLC plates. A standard containing meso and LL-DAP was also run at both sides of the sheet for comparison with test mixtures. The plates were developed for about 3½ hours in a glass tank containing 40 ml methanol, 2 ml 6Mol HCl, 5ml Pyridine, and 13 ml water.
    Results
    DAP appears as green/brown spots, changing to yellowish with time. The LL-DAP, meso-DAP and hydroxy-DAP isomers have approximate Rf values. Approximately 97% of test strains contained LL-DAP and the remaining 3%, contained meso-DAP.
    Conclusion
    This study demonstrated a wide variety of Streptomycetes bacteria isolates which are capable to produce antibiotics and TLC is an appropriate method in determination of Them.
  • Rashidi Ghader F., Mojtahedzadeh F Page 221
    Background
    Heart Failure (HF) and Dilated Cardiomyopathy (DCMP) are two common heart diseases among children. Carvedilol is the third generation of beta-blocker and although it has been approved in adults, very little is known about its safety, efficacy and dosing profile in children. This study is to evaluate the efficacy and safety of Carvedilol in children with HF or DCMP.
    Materials And Methods
    This is a randomized double-blind study. We studied 30 patients with HF or DCMP for 6 months. 16 patients (2 DCMP & 14 HF) underwent standard medical therapy in addition to Carvedilol and the remained ones (2 DCMP&12 HF) received the same regimen, except the placebo instead of Carvedilol. We visited all patients on a monthly basis program and echocardiographically, evaluated them for their systolic function indices including LVEF (Left Ventricular Ejection Fraction), EPSS (E Point Septal Separation), LVESV (Left Ventricular End Systolic Volume) and LVEDV (Left Ventricular End Diastolic Volume). Data were analyzed by t-test & Mann-Whitney test.
    Results
    After 6 months of therapy, most of systolic function indices showed a more significant improvement in the Carvedilol group, including increase of LVEF (P=0.033) and decrease of EPSS (P=0.008) & LVESV (P=0.019). No significant side-effects were observed in our patients. Pearson correlation coefficient between some variables showed further improvement of LVEF & EPSS in males. Also, response of cardiomyopathic patients to Carvedilol was more than patients with heart failure.
    Conclusion
    The Carvedilol is an effective and safe remedy for treatment of children with HF and DCMP.
  • Page 229
    Background
    Antibiotics play an important role in treatment of acne. Physicians usually choose the best antibiotics based on their effectiveness, economical impacts, side effects and sometimes drug resistance surveys. In recent years, the latter issue (bacterial resistance) has faced the treatment of acne with some serious problems. This study was designed to illustrate the drug-resistance pattern of Propionibacterium acnes (P.acnes) obtained from patients with Acne vulgaris.
    Materials And Methods
    In the present study, we tried to illustrate the resistance of P.acnes to common antibiotics used in treatment of acne, applying E-tests antibiogram method. After sampling, culturing and purifying P.acnae, MIC measures were obtained for eight cases of common antibiotics used for each individual patient, by the use of E-test quantitative method.
    Results
    From the total of 88 patients, 25.6% were males and 74.4% were females. The average age was 28.8 years old. According to the results of this survey, 13% of P.acnes strains were resistant to erythromycin, whereas 10.7% were resistant to Clindamycin and 7.1% were to Co-trimoxazole. There was no resistance to other tested antibiotics (Cephalexin, Ampicillin, Minocycline, Doxycyline and Tetracycline).
    Conclusion
    In general, mono-drug resistance was observed in 8.1% of cases and multi-drug resistance was found in 10.5% of strains. However, these rates are much lower compared to those mentioned in literature. The results of this study is more indicative of the fact that improper use of antibiotics plays an important role in failure of acnae treatment in Iran.
  • Page 235
    Background
    Unintentional injury is a leading threat to children's health. No other study has documented association between health-related quality of life (HRQOL) as a personal factor and children's unintentional injury. This study examined the association between health-related quality of life (HRQOL) and unintentional injuries among children.
    Materials And Methods
    Overall, 3375 children between 6-10 years old were randomly selected from primary schools in Ahvaz city, Iran. HRQOL was measured by 56 items taken from seven domains of TNO AZL child quality of life (TACQOL) parent form. We interviewed the parents to collect their information about incidence, cause and a brief description of injury within the past 12 months prior to the study.
    Results
    The response rate was 89%. There was a significant trend for increasing occurrence of injury with decreasing of HRQOL (P<0.001). Adjusted OR for injury was significantly higher in very low (2.38, 95% CI: 1.45-3.86), low (2.18, 95% CI: 1.34-3.56), medium (1.73, 95%CI: 1.06-2.83) HRQOL groups, compared to reference group (very high HRQOL). The median of total HRQOL (P<0.001) and all its domains (P<0.017) (except autonomous functioning) was less in injured group compared to uninjured one.
    Conclusion
    This study revealed an association between HRQOL and unintentional injury among primary school children. This is a preliminary finding and so further investigations with a well-defined analytical design need to be done.
  • Soltan Dallal Mm, Taremi M., Modarressi Sh, Zolfagharian K., Zolfagharian K., Zali Mr Page 245
    Background
    Food borne diseases are still the major problem in both industrial and non-industrial countries and the prevalence of these diseases are on rise. Consuming of contaminated meats with Salmonella is the major source for distributing these diseases. Adding antibiotics in domestic animals’ food causes antibiotic resistance so the resistant bacterium could be transfer to the human through the consumption of such foods. The aim of this study was to determine the Salmonella serotypes, and antibiotic resistance of isolated serotypes obtained from packed and non- packed meat and chicken purchased in different districts of Tehran, during 2004 and 2005.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, samples were taken randomly from 10 packaged meat suppliers and 17 non-packaged meat suppliers. Out of 133 prepared samples, 67 ones were chicken and 66 samples were meat. Samples were weighted, separated (each 25gr) and put into 225ml of Buffered Peptone Water. Then homogenized by Stomacher and incubated at 37°c for 24 hours. After that 0.1 ml of solution poured into 10 ml of Rappaport Vassilidis broth and remained 24 hours in 42°c. Then, one loop of this medium was cultured on Hektoen Entro Agar and remained for a period of 24 hours in 37°c to enter Salmonella colonies. For the antibiotic sensitivity test, the agar disc diffusion was used according to the standard method.
    Results
    Out of 67 tested samples of chicken, 32 samples (47.8%) were contaminated with Salmonella, as well as 19 meat samples (28.8%) (from the total 66 ones). The dominated serotype of both chicken and meat samples was S.thompson (54.6%). The results of antibiotic susceptibility showed that 90.6% of isolated chicken samples were resistant to Nalidixic acid, compared to 36.8% of meat samples.
    Conclusion
    According to the observed antibiotic resistance in some of tested samples, special attention in quality control of food’s safety in order to prevent the related diseases is needed.
  • Malekzad F., Rahmati M., Taheri A Page 253
    Background
    Continuing advances in medical care and nutrition have prolonged the lifespan and expanded the elderly demographics world-wide. Despite increasing elderly population within Iranian nursing homes, there has been a few dermatologic surveys in this field and the prevalence of skin disorders among this group is unknown.
    Materials And Methods
    This study was carried out between November 2005 and February 2006 in Theran city to determine the prevalence of skin diseases within nursing homes of Tehran. We randomly selected 456 subjects out of 2500 old women and men and investigated their dermatologic and epidemiologic conditions
    Results
    among 2500 elderly subjects, 456(18.5%) were investigated. This study revealed that more than half of all nursing home patients suffered from at least one skin disease, the most common skin disease was dry skin. Seborrheic keratosis and pressure ulcer were the second and third common skin conditions, respectively. There was no case of scabies. Two patient had basal cell carcinoma, and one patient was suffered from Kaposi sarcoma
    Conclusion
    Our study revealed that skin diseases are important health problems in Geriatric population. The results suggest that dry skin is the most common skin disease within nursing homes which needs further attention of nursing home staffs to satisfy the dermatologic needs of these group of Iranian patients.